بیوگرافی فتانه ملک محمدی

بازیگر زن در بخش عکس بازیگران فتانه ملک محمدی بازیگر جوان فیلم سینمائی سوپر استار متولد ۱۲ اسفند ۱۳۶۸ در تهران است هنوز خودش را بازیگر نمی‌داند و تا هنرمند شدن راه درازی در پیش دارد. فتانه ملک محمدی همان بازیگر نوجوانی است که تهمینه میلانی‌ در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار‌ کلی از او تعریف کرد و گفت: او را از بین صدها نفری که برای تست بازیگری آمده بودند، انتخاب کردم چون نوجوان فوق‌العاده با هوشی بود. من خیلی خوش شانس بودم که با یک نوازنده حرفه‌ای مواجه شدم. البته اگر این دختر نوازنده نبود،‌ آموزشش می‌دادیم و تحت هر شرایطی از همین گزینه استفاده می‌کردم.
فتانه ملک محمدی همان بازیگر نوجوانی است که تهمینه میلانی‌ در نشست مطبوعاتی فیلم سوپراستار‌ کلی از او تعریف کرد و گفت: او را از بین صدها نفری که برای تست بازیگری آمده بودند، انتخاب کردم چون نوجوان فوق‌العاده با هوشی بود. من خیلی خوش شانس بودم که با یک نوازنده حرفه‌ای مواجه شدم. البته اگر این دختر نوازنده نبود،‌ آموزشش می‌دادیم و تحت هر شرایطی از همین گزینه استفاده می‌کردم.
ملک محمدی چند روز بعد ثابت کرد که گفته‌های تحسین‌‌آمیز میلانی بی‌دلیل نبوده است. او در مراسم اختتامیه بخش بین‌الملل دیپلم افتخار بازیگری را در بین فیلم‌های مسابقه سینمای معناگرا برای نقش آفرینی در فیلم سوپراستار دریافت کرد.
این بازیگر نوجوان متولد ۱۲ اسفند ۱۳۶۸ است و تا چند روز دیگر تولد ۱۹ سالگی‌اش را جشن می‌گیرد. فتانه ملک محمدی در صحبت‌هایش مدام بر این نکته تاکید می‌کند که هنوز خودش را بازیگر نمی‌داند و تا هنرمند شدن راه درازی در پیش دارد.
اول از همه، درباره لحظه‌ای که رفتی بالای سن و دیپلم افتخار بهترین بازیگر زن بخش بین‌الملل را گرفتی،‌ توضیح بده.
اصلا فکرش را نمی‌کردم که جایزه بگیرم. در بخش بین‌الملل اصلا نامزد اعلام نمی‌کردند. خانم میلانی صبح روز اختتامیه تماس گرفتند و گفتند بیا تالار وحدت. مراسم آن روز ۴۵ دقیقه دیر شروع شد. در سالن حوصلهام سر رفته بود. وقتی جوایز بخش معناگرا را می‌خواندند، من هیجان خاصی نداشتم. چون اصلا فکرش را نمی‌کردم که برنده شوم. وقتی بالای سن رفتم، خانم میلانی خیلی خوشحال شدند. اولین کسی بودند که به من تبریک گفتند و مرا بوسیدند.
خودت فکر می‌کردی بازیگر دیگری این جایزه را بگیرد؟
بله. فیلم‌های زادبوم، هر شب تنهایی و وقتی همه خوابیم در بخش‌های معناگرا و بین‌الملل و سینمای آسیا حضور داشتند. من خیلی خجالت کشیدم وقتی دیدم خانم مژده شمسایی،‌ رویا تیموریان و لیلا حاتمی جزو بازیگران این فیلم‌ها بوده اند و حالا منی که تازه کارم و بیست سال هم ندارم باید بروم روی سن. واقعا هم ترسیدم هم خجالت کشیدم. چون در آن مراسم در بخش بازیگری فقط نام یک بازیگر ایرانی خوانده شد.
لوح تقدیرت را کجا گذاشته‌ای؟
گذاشتم روی کمد کنار سازم. می‌خواهید متنش را برایتان بخوانم؟
بخوان.
در بیست و هفتمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، هیات داوران بخش مسابقه سینمای معناگرا دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش زن را به فتانه ملک محمدی برای بازی در فیلم سوپراستار محصول ایران اهدا نمود.
من فکر می‌کردم متن روی لوح شاعرانه باشد.
نه. شاعرانه نیست. البته من همین جمله‌های به قول شما غیر شاعرانه را هم خیلی دوست دارم. (می‌خندد)
از ماجرای بازیگر شدنت برایمان بگو.
در یک سایت سینمایی دیدم که خانم میلانی فراخوان تست بازیگری داده بود. من زمانی این آگهی را دیدم که خیلی دیر شده بود و مهلتش گذشته بود، اما ناامید نشدم. فرم را پر کردم و عکسم را فرستادم. بعد دفتر آقای نیکبین رفتم و تست دادم.

بیوگرافی فتانه ملک محمدی

یادت می‌آید چند تا رقیب داشتی؟
حدود ۱۰۰ نفر به دفتر خانم میلانی آمده بودند. ایشان دنبال یک دختر پانزده شانزده ساله می‌گشتند. من سنم دو سه سال بیشتر بود اما چون چهره ام کمتر نشان می‌داد، انتخاب شدم. یکی دیگر از دلایلش چشم‌های مشکی من بود. خانم میلانی دنبال یک دختری می‌گشت که مثل شهاب حسینی چشم‌های مشکی داشته باشد و نوازندگی هم بلد باشد که من هر دوشرط را داشتم.

تست بازیگری‌ات به چه صورت بود؟
من به منزل خانم میلانی رفتم. یک سکانس از فیلمنامه را به من دادند بازی کنم. آن سکانسی بود که رها، کوروش را در حالت غیرمتعادل می‌بیند. سکانس خیلی سختی بود، اما خانم میلانی با من سختگیرانه رفتار نکردند.
فکر می‌کنی چرا اسم فیلم را سوپراستار گذاشته اند؟
البته اولش قرار بود اسم فیلم «سوپراستار؟» باشد. یعنی یک علامت سوال هم جلوی سوپراستار داشت. منظورشان این بود که آیا واقعا سوپراستار یعنی این؟ یعنی یک آدم میگسار و معتاد به مواد مخدر؟ کوروشی که در فیلم می‌بینیم نمی‌تواند نمونه خوبی برای یک سوپراستار باشد. او به خودش غره شده و چشمش را به روی واقعیت‌ها بسته. یک آدمی به نام رها‌ پیدا می‌شود و بعضی چیزها را به او یادآوری می‌کند.
خودت دوست داری در آینده یک سوپراستار شوی؟
نمی‌دانم. برای من خیلی زود است درباره این چیزها صحبت کنم. خب سوپراستار شدن به لحاظ مالی خیلی خوب است. چون تهیهکننده‌ها با سوپراستار‌ها قراردادهای بالا می‌بندند، اما دردسر هم دارد، چون مطبوعات زرد سوپراستار‌ها را زیر نظر دارند و مدام برایشان شایعه می‌سازند.
خب حالا به نظر تو که وارد سینما شده ای، سوپراستار‌ها واقعا آدم‌های خودشیفته‌ای هستند؟
همه نوعش را داریم. مثل همه حرفه‌ها که خوب و بد در آن زیاد پیدا می‌شود.
یعنی سوپراستارهایی داریم که شبیه کوروش فیلم شما باشند؟
از من می‌خواهید مثال بزنم و اسم کسی را بیاورم؟ نه. اصلا. ( می‌خندد)
از بین فیلم‌های تهمینه میلانی کدام‌ها را دیده ای؟
همه‌اش را دیده‌ام. اما نیمه پنهان را بیشتر از همه دوست دارم.
خانم میلانی نقش رها را چطور برای تو تعریف کردند؟
گفتند رها دختر باهوشی است که اعتماد به نفس خوبی دارد. او به زندگی یک سوپراستار وارد می‌شود و با شیطنت‌هایش او را آگاه می‌کند و می‌خواهد کوروش را از یک منجلاب بیرون بکشد.
دیالوگ‌ها را چطور حفظ می‌کردی؟
آن قدر تمرین کرده بودم که ملکه ذهنم شده بود. مساله ام حفظ کردن نبود، این بود که آنها را درست ادا کنم.
اسم این دختر چرا رها‌ بود؟ چون برای رهایی یک نفر دیگر تلاش می‌کرد؟
فکر نمی‌کنم اسمش نمادین باشد. البته خانم افسانه بایگان می‌گفتند رها بهترین اسمی بود که می‌شد روی این دختر گذاشت. چون واقعا رها بود و اگر پدر و مادر درست و حسابی داشت، یک شخصیت مهمی می‌شد. مثلا یک نویسنده یا یک شاعر خوب.
فیلمبرداری در چه لوکیشن‌هایی انجام شد؟
یک ساختمان کلنگی در فرمانیه بود که در آن جا حدود ده تا فضای مختلف را ساختند. خانه شخصیت‌های مختلف مثل سارا، خبرنگار،‌ منشی صحنه، خود کوروش و مادرش و قسمت‌هایی از کارخانه و. . .
آقای نیکبین همسر خانم میلانی خودشان مهندس رشته معماری هستند. من خیلی از این رشته سر در نمی‌آورم، اما یک چیزهایی شبیه چوب آورده بودند و با آنها فضاهای مختلف را می‌ساختند.
موسیقی را به طور جدی دنبال می‌کنی؟
ساز تخصصی من ویولن است. یکی دو سالی است که سنتور هم کار می‌کنم. به تازگی در رشته موسیقی قبول شده‌ام. برای ترم بهمن در دانشکده موسیقی تهران مرکز ثبت‌نام کردم.
رشته دوره دبیرستانت چه بود؟
من از اول موسیقی را دوست داشتم. می‌خواستم در هنرستان موسیقی درس بخوانم اما نشد. متاسفانه در کل تهران فقط یک هنرستان موسیقی دخترانه داریم که متقاضی‌اش هم خیلی زیاد است، به همین خاطر در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک را انتخاب کردم. بعد برای پیش‌دانشگاهی به هنر تغییر رشته دادم.
موسیقی و هنر را خیلی بیشتر از ریاضی دوست داشتم. خدا را شکر که این سه سال دبیرستان به خوبی و خوشی تمام شد. اصلا آمادگی نداشتم که ریاضی را ادامه بدهم و در یک رشته فنی مهندسی درس بخوانم. سال ۸۶ و ۸۷ برای من خیلی سخت گذشت. تا بیست فروردین سر فیلمبرداری بودم و بعد از آن شروع کردم به خواندن برای کنکور موسیقی. می‌ترسیدم کلاس‌های مدرسه ایتالیایی را قبول نشوم و بشوم از این جا مانده و از آن جا رانده. بچه‌هایی که در رشته ریاضی بودند با من فرق داشتند. آنها تعجب می‌کردند که من چطور این قدر کلاس‌های متفرقه موسیقی می‌رفتم، چون خودشان هدفشان این بود که درس‌هایشان را خوب بخوانند و خانم مهندس شوند.
حالا هدف تو که دوست نداری خانم مهندس بشوی چه بود؟
من دوست دارم هنرمند شوم. هنوز به هدفم نرسیده‌ام. الان در رشته موسیقی خیلی مبتدی‌ام. دوست دارم کارشناسی ارشدم را در رشته آهنگسازی قبول شوم، بعد بروم موسیقی فیلم بسازم؛ یعنی سینما و موسیقی را یک جوری با هم تلفیق کنم.
این طوری هم سینما را تجربه می‌کنی هم موسیقی. اگر می‌شد یک جوری رشته ریاضی را هم با این‌ها تلفیق کنی، زحمات سه ساله‌ات در رشته ریاضی هم به هدر نمی‌رفت.
من موسیقی را یک بخشی از ریاضی می‌دانم. به قول آقای مهرجویی موزیسین‌ها همه‌شان آدم‌های منظمی هستند، چون در مغزشان یک تیک‌تاکی دارند. من موزیسین نیستم، اما این‌ها را دیده‌ام و شنیده‌ام. این تیک تاک باعث می‌شود که تو منظم باشی. منظم‌ترین هنرمندها موزیسین‌ها هستند. قوانین موسیقی خیلی به فرمول‌های ریاضی شباهت دارد. موسیقی یعنی همه چیز؛ یعنی ریاضی، نقاشی، زبان، تکنیک، خلاقیت و… .
در دوران مدرسه جزو بچه‌درسخوان‌ها بودی؟
من به اجبار به رشته ریاضی رفته بودم. خیلی حال و حوصله فرمول‌های خشک ریاضی را نداشتم. وقتی سه سال دبیرستان تمام شد، یک نفس راحتی کشیدم، گفتم خدایا راحت شدم. درس‌های ریاضی سنگین بود. درس‌های هنر هم سنگین بود. اما فرقش این بود که من رشته هنر را از ته دل دوست داشتم. عاشقش بودم.
در دوره دبیرستان هر روز صبح تا شب کلاس داشتم. کلاس‌های مدرسه که تمام می‌شد، می‌رفتم کلاس زبان و موسیقی و… .
دوره دبیرستان را یک جوری گذراندم. شاگرد اول نبودم اما اوضاعم خیلی وخیم هم نبود. یک دوستی داشتم که از دوران بچگی تا پیش‌دانشگاهی با هم بودیم.
حتما از آنهایی بوده‌اید که لاستیک ماشین دبیرهایتان را پنچر می‌کرده‌اید و… .
نه بابا. در این حد هم نه. خیلی از دبیران ما ماشین نداشتند. چند تا هم پراید لیزینگ خریده بودند. آدم دلش نمی‌آید روی همچین ماشینی خط بیندازد و پنچرش کند!
کلاس‌های متفرقه‌ام برایم مهم‌تر از درسم بود. ۱۰ شب می‌رسیدم خانه و اصلا حوصله درس خواندن نداشتم. تازه باید ساز هم می‌زدم. به همین خاطر فردایش استراحت می‌کردم و سر کلاس نمی‌رفتم. از درس شیمی متنفر بودم و سر کلاس‌هایش نمی‌رفتم. امیدوارم این قسمتش را دبیر شیمی‌مان نخواند.
موسیقی را بیشتر از سینما دوست داری؟
خدایا! نمی‌دانم بگویم آره یا نه. می‌ترسم این جمله را بگویم یک عده ناراحت بشوند. اما وقتی می‌روی در دنیای سینما خیلی توی چشم و زیر ذره‌بین هستی. کلا من از موسیقی بیشتر لذت می‌برم.
از آنهایی هستی که هر شب باید چند قطعه موسیقی گوش کنی؟
دقیقا. اگر گوش نکنم خوابم نمی‌برد. من عاشق موسیقی کلاسیک هستم. کارهای شوپن‌ و ‌بتهوون را بیشتر از همه دوست دارم. کمیتاسک ‌را هم دوست دارم. الان عضو ارکستر پارس هستم.
بازیگر شدنت باعث نشد به درس‌ات لطمه بخورد؟
خیلی نه. یک ماه قبل از فیلمبرداری درگیر خواندن و تمرین کردن فیلمنامه و فن بیان شدم. تا نهم و دهم عید هم فیلمبرداری داشتیم. بعد از آن شروع کردم برای کنکور خواندن. در همان روزهایی که فیلمبرداری داشتیم، برای امتحاناتم به مدرسه می‌رفتم اما نمی‌توانستم مثل بقیه همکلاسی‌هایم درس بخوانم.
اگر بپرسم از بازی در این فیلم چه خاطره‌ای داری، مطمئنم که می‌گویی همه‌اش خاطره بود. می‌خواهم بهترین خاطره‌ات را از اولین تجربه سینمایی‌ات بگویی.
آره خب واقعا همه‌اش که خاطره بود. ولی شیرین‌ترین خاطره‌ام مربوط به روزی است که دیدم سر صحنه برایم جشن تولد گرفته‌اند. صبحش امتحان داشتم. برنامه‌ریزی خانم میلانی یک جوری بود که من به امتحاناتم برسم. ۱۲ روز از دوران فیلمبرداری من امتحان داشتم. همین طور نخوانده می‌رفتم سر جلسه امتحان! آن روز از سر جلسه که برگشتم، دیدم گروه فیلمبرداری برایم جشن تولد گرفته‌اند و کیک و کادو خریده‌اند. خیلی چسبید. روزی بود که می‌خواستم سکانس کلانتری را بازی کنم. آن سکانس را با اعتماد به نفس بالایی بازی کردم. من هر سال روز تولد پیش خانواده‌ام بودم. اما پارسال پیش یک خانواده دیگری بودم و این هم در نوع خودش خیلی خوب بود.

بیوگرافی فتانه ملک محمدی

از بچگی به سینما علاقه داشتی؟
من از بچگی موسیقی را دوست داشتم. همین الان هم موسیقی را بیشتر از سینما دوست دارم. اولش هم که فرم بازیگری برای فیلم سوپراستار‌ را پر کردم اصلا فکر نمی‌کردم انتخاب شوم، چون هم سنم بیشتر بود و هم این که من سابقه بازیگری نداشتم. بی‌علاقه هم نبودم. در این حد که فیلم سینمایی ببینم. دوست داشتم شانسم را امتحان کنم. فکر می‌کنم شانس در خانه من را زد و من هم در را باز کردم.
تجربه همبازی شدن با شهاب حسینی چطور بود؟
آقای حسینی خیلی صبور و باحوصله بودند. به من خیلی کمک کردند. من اولش خیلی ترسیدم. چون دیدم عوامل فیلم همه حرفه‌ای هستند. فکر می‌کردم اینها حوصله یک آماتور را ندارند. بعد که وارد کار شدم، دیدم همه مثل یک دوست با من رفتار می‌کنند.
اگر بخواهی دو تا بازیگر مورد علاقه‌ات را نام ببری… .
بازیگر خوب خیلی زیاد است. نامردی است بخواهم فقط دو تا را انتخاب کنم. از بین مردها استاد عزت‌الله انتظامی و جمشید هاشم‌پور را دوست دارم. از بین جوان‌ها بازی شهاب حسینی را دوست دارم. چون از ته دل انرژی می‌گذارد و هر چه توان دارد برای نقش صرف می‌کند. باز از بین جوان‌ها بازی مهرداد صدیقیان را هم دوست دارم. فکر می‌کنم او هم مثل من بعد از خواندن یک آگهی تست بازیگری‌ به دنیای سینما وارد شده است.
بعد از سوپراستار پیشنهاد دیگری هم دریافت کردی؟
چند تا پیشنهاد دارم که تا قطعی نشود نمی‌توانم اسمش را بگویم. دوست دارم کارم را در سینما ادامه بدهم. خیلی هم عجله‌ای ندارم.
واکنش دوستانت به بازیگر شدن تو چه بود؟
دوستان دوره پیش‌دانشگاهی‌ام وقتی من سر صحنه بودم، مرتب برایم جزوه می‌فرستادند. من نمی‌توانستم سر کلاس‌ها بروم. دوستانم درس‌ها را با من کار می‌کردند. بعد هم که برنده شدم، همه زنگ زدند و تبریک گفتند. کلا دوستانم و خانواده‌ام خیلی به من کمک کردند. من برای این فیلم خیلی استرس و هیجان داشتم.
قبول کنید جلوی دوربین یک کارگردان مطرح رفتن، مسوولیت بزرگی است. بازیگری استرس وحشتناکی داشت. من دست تک تک عوامل فیلم را می‌بوسم. خانم میلانی موقع کنکور خیلی به من روحیه داد. از عوامل فیلم متشکرم که توانستند یک بازیگر آماتور را تحمل کنند.
خانواده‌ات با بازیگر شدن تو مخالف نبودند؟
مشکلشان فقط درس من بود. می‌گفتند از درس ات عقب می‌افتی. من بعد از تمام شدن فیلمبرداری بکوب درس خواندم و خودم را به درس‌ها رساندم و در رشته موسیقی دانشگاه آزاد تهران مرکز قبول شدم.
فتانه ملک‌محمدی اگر یک دیوار سفید داشته باشد، رویش چه می‌نویسد؟
می‌نویسم به هر چه دوست داری فکر کن. مطمئن باش به آن می‌رسی. من معتقدم اگر از ته قلب به چیزی اعتقاد داشته باشی و بخواهی، به آن می‌رسی. من مطمئن بودم که یک روز وارد سینما می‌شوم، اما نمی‌دانستم از چه راهی. هر کسی از یک راهی به موفقیت می‌رسد.

منبع: بیوگرافی فتانه ملک محمدی

بیوگرافی فتانه ملک محمدی


پشتیبانی
  • چنانچه سوال یا اشکالی در مورد این مطلب دارید، همکاران ما 24 ساعته پاسخگوی شما هستند. تماس از خط ثابت با شماره: 9099070345
مشخصات و اطلاعات فایل
باکس دانلود