انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه

انشا عاقبت فرار از مدرسه

دیروز با بابام نشسته بودم و صحبت از مدرسه و فرار از اون شد. از بابام پرسیدم: اگه یه نفر بخواد از مدرسه فرار کنه چی میشه؟ بابام گفت:من دوران مدرسه زیاد به درس و مشق اهمیت نمیدادم و دوست نداشتم مدرسه برم. فقط دنبال یه راهی بودم که از مدرسه فرار کنم و خوش بگذرونم از بس که بهمون تکلیف میدادن.

یه روز بعد از زنگ تفریح وقتی که حیاط مدرسه خلوت شد و نگهبان مدرسمون هم حواسش پرت بود، مثل برق و باد در مدرسه رو باز کردم و اَلفرار!!! دیگه درس و مشق و کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم برم مثل خیلیای دیگه کار پیدا کنم و برای خودم مردی بشم.

آخه دوره ما خیلیا تحصیل نکرده بودن و کار میکردن و درآمد خونه و زندگی شونو درمیاوردن. من هم رفتم یه کارگاهی مشغول به کار شدم. خیلی سخت کار کردم و پول هامو پس انداز کردم تا به این سن الانم که رسیدم خدایی نکرده فقیر و نیازمند نشم.

فرار از مدرسه تو زمان ما برای خیلیا عاقبت بدی نداشت چون هدفشون کارکردن بود البته بعضی ها که فرار می کردن، سمت کارهای خلاف کشیده میشدن و عاقبتشون به خیر نمی شد. ناگفته نماند اون هایی که به درس و مشق علاقه داشتن، خیلیاشون دکتر و مهندس شدن و درآمدشون چندبرابر درآمد الان منه.

اما فرار از مدرسه تو این دوره زمونه عاقبت خوبی نداره. الان دیگه به یه آدم بی سواد و بی مدرک کار درست و حسابی نمیدن و مجبوره کاری کم درآمد داشته باشه. پسرم! درس و مشق حتی اگه هم برات سخت باشه، نتیجه خوبی داره و می تونی آینده ات رو درخشان کنی. الان که دقت می کنم میبینم اون هایی که باسواد هستند بهتر می تونن از حقشون تو این جامعه دفاع کنن. باسواد بودن نعمت بزرگیه.

با شنیدن حرف های بابام به درس و مدرسه علاقه مندتر شدم و از این به بعد تلاش میکنم و خوب درس میخونم تا در آینده زندگی راحت تری داشته باشم.

منبع:انشا عاقبت فرار از مدرسه

انشا عاقبت فرار از مدرسه

انشا در مورد تعطیلات عید نوروز را چگونه گذراندید

به نام خدا که معلم را آفرید و ما دانش آموزان را که امروز بتوانیم قلم در دست بگیریم و انشا بنویسیم که تعطیلات عید خود را چگونه گذراندیم و با سواد شده و مدرک بگیریم و مثل برادرم دنبال کار بگردیم! البته واضح و مبرهن است که ما تعطیلات عید را نگذراندیم بلکه تعطیلات عید خودش گذشت و اگر دست ما بود که اصلاً نمی‌گذاشتیم بگذرد! چون که ما دانش آموزان تعطیلات را خیلی دوست داریم و خیلی خوش می‌گذرد چرا که دیگر لازم نیست آدم ۹ شب بخوابد و ۷ صبح بیدار شود؛ البته به غیر از بعضی شب‌ها که نمی‌دانم چرا مامان بابا گیر می‌دهند که ما زود بخوابیم!

انشا تعطیلات نوروزی

البته خب امسال عید زیاد هم خوب نبود و کار و کاسبی و عیدی ما حسابی کساد بود. بابام می‌گوید کم شدن عیدی‌ها به خاطر بحران‌های اقتصادی اروپا است. البته خودش از همه بدتر است و نه تنها در کل سال یارانه‌ من را نمی‌دهد تا با آن سرمایه گذاری کنم بلکه عیدانه من را هم نداد! ای کاش من هم هر چه زودتر یک سرپرست خانواده بشوم تا خودم عیدی خودم را بگیرم و ثروتمند بشوم!
انشا تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید
در شب اول عید من به کامران عمه مهین و ساسان خاله شهین یک پیامک دادم تا ببینم عید دیدنی کجاها رفته‌اند و امسال سطح عیدی‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنند و یک خط مشی‌ای تعیین کنیم مبنی بر آن‌که کجاها برویم بهتر است و کجاها نرویم بدتر است… که کلاً نتیجه‌ی مذاکرات گروه ۲+۱ یعنی من به اضافه ساسی و کامی رضایت بخش نبود! راستی گفتم موبایل! موبایلم را بابام دو هفته پیش هم به عنوان عیدی و هم کادو جشن تولد برایم خرید.
اما من از آن راضی نیستم چون ایرانی است و تنها حسنش این است راحت در جیب جا می‌شود و می‌توان آن را راحت از دیگران قایم کرد تا مسخره‌ات نکنند! البته یک حسن دیگر موبایلم آن است که هم می‌توان با آن زنگ زد و هم پیامک فرستاد که من از این امکانات موبایلم به خوبی استفاده می‌کنم. مثلا دو سه روز مانده به عید این پیامک را نوشته و برای تمام اقوام بزرگتر فامیل سند تو آل کردم! «هر کس عیدی من را قبل از تحویل سال بدهد از ۱۸ درصد جایزه خوش حسابی برخوردار می‌گردد! با تشکر. فربد!»

انشا تعطیلات نوروز

در روز دوم عید ما به خانه عمو محمود اینا رفتیم. عمو محمود بسیار ثروتمند است و در کار پسته است و انبارهای بسیار زیاد و بزرگی دارد! عمو محمود هیچی به من عیدی نداد و من خیلی ناراحت شدم. مامان که موضوع را فهمیده بود دستی بر سر من کشید و به من گفت اشکالی ندارد پسرم غصه نخور! درست است که این عموی گدایت به تو عیدی نداد اما چیزی از شایستگی‌های تو کم نمی‌شود! این جا بود که برای اولین بار حس نتیجه نگرفتن ورزشکاران ایرانی در میادین بین المللی را برای اولین بار تجربه و حس کردم! واقعا چقدر درد آور است این کم نشدن چیزی از ارزش‌ها!
در روز سوم عید ما به مسافرت رفتیم و من گم شدم اما اصلا نترسیدم؛ چون پسورد فیس‌بوکم یادم بود. در نتیجه از یک آقای پلیس آدرس نزدیک ترین کافی نت را گرفتم و به کافی نت رفتم و وارد فیس‌بوک شدم و از فیس‌بوک مامانم را پیدا کردم!
انشا تعطیلات نوروز خاطره گویی
البته واضح و مبرهن است یکی از خوبی‌های فصل بهار و عید آن است که ادارات آب، برق، گاز و تلفن تعطیل هستند و قبض به در خانه آدم نمی‌آید و در نتیجه بابای آدم خوش اخلاق‌تر است!ما امسال بسیاری از اوقات خود را صرف تماشای فیلم‌های مفید تلویزیون کردیم و من یک روز که مامان اینا نبودند یواشکی گوشی تلفن را برداشته و به ۱۶۲ زنگ زدم و بابت برنامه‌های مفید تلویزیون علی‌الخصوص آکادمی گوگوش از آن‌ها تشکر کردم!
انشا درمورد تعطیلات نوروز
انشای من در همین جا تمام می‌شود و ما از این انشا نتیجه‌ می‌گیریم که عید خیلی‌ خوب است و فصل بهار خیلی خوب است و در فصل بهار همه چیز شکوفه می‌دهد و ما شکفته می‌شویم (در این جا مامانم گفت آفرین پسرم چقدر مثل رئیس جمهورها انشا نوشته ای!) و ما باید از همه نعمت‌های خدا استفاده کنیم و اگر گم شدیم به فیس‌بوک برویم تا هم پیدا شویم هم بفهمیم عجب مامان خوشگلی داریم و نمی‌دانستیم و برایش لایک بزنیم!

منبع:انشا در مورد تعطیلات عید نوروز را چگونه گذراندید

انشا در مورد تعطیلات عید نوروز را چگونه گذراندید

انشا درباره ی از دل برود هر آن که از دیده برفت

انشا در مورد از دل برود هر آن که از دیده برفت,انشا

انشا در مورد از دل برود هر آن که از دیده برفت,انشا

با سلام خدمت دوستان عزیزی که این مطلب را مشاهده می کنید ما در این مطلب قصد داریم که تمام انشا های صفحه ۲۶ کتاب نگارش سکه جدید برای پایه دوازدهم منتشر شده است را در این مطلب و در این پست برای شما عزیزان بنویسیم در این انشا شما موارد مختلفی از عنوان ها برای انشا را مشاهده می کنید ما به زودی این انشا را برای شما عزیزان پیدا خواهیم کرد و در این مطلب قرار خواهیم داد چون که هنوز کتاب نگارش ۳ به تازگی وارد بازار شده است و هنوز انشایی از کسی برای این موضوع و این مطلب نوشته نشده است ما نمی‌توانیم به صورت دقیق این انشا را برای شما عزیزان پیدا کنیم و در سایت قرار بدهیم ولی به زودی آن را از گروه های تلگرامی پیدا خواهیم کرد و جواب کامل انشا درمورد از دل برود هر آنکه از دیده برفت که در صفحه ۲۶ و ۲۷ کتاب نگارش است وجود دارد را برای شما عزیزان قرار خواهیم داد.

انشای اول از دل برود هر آنکه از دیده برفت
مقدمه : مطمئن باشید اگر چیزی یا کسی را مدتی نبینی از خاطرت پاک میشود

اگر هم پاک نشود چهره اش از خاطرت میرود یا چهره ی او تغییر میکرد یا رفتارش تغییر میکند و …

تنه ی انشا : در روزگاران گذشته، در یک شهری یک خانواده که یک فرزند داشتند زندگی میکردند.

بچه ی آنها بزرگ و بزرگتر شد و پسر تصمیم گرفت که برای تحصیل و کار به شهری دور برود.

پدر و مادرش را به سختی قانع کرد که به سفر برود پس از قانع کردن آن ها، عازم سفر شد

تمام وسایل خود را جمع کرد و پدر و مادرش را بوسید و رفت.

پسر که رفت درگیر تحصیل و کار شد و چون خانواده ی او از لحاظ مادی ضعیف بودند پسر مجبور بود برای خرج تحصیلش کار کند.

چند سالی گذشت و حتی پسر یک بار به شهر خودشان نرفت که به پدر و مادرش سر بزند.

پدر و مادرش از غصه پیر شده بودند و جوانی و زیبایی خودشان را از دست داده بودند

و خبر نداشتند که پسرشان کجاست و دارد چه میکند.

بعد از گذشت 20 سال پسر تصمیم گرفت به شهر خود بازگردد و پدر و مادرش را خوشحال کند

که پسر آنها پیشرفت کرده و بهترین شغل را دارد.

به زور آدرس خانشان را پیدا کرد چون فراموش کرده بود.

به خانه رسید و در را زد و یک پیرزن بیرون آمد. پسر تعجب کرد و گفت تو کیستی که در خانه ی ما زندگی میکنی.

پیرزن جواب داد پسرم تو هستی که 20 سال است که من و پدرت چشم انتظارت هستیم.

پسر تعجب کرد و جا خورد و قبول نکرد که این پیرزن مادرش است.

اما مادرش همه ی داستان زندگیشان را برایش تعریف کرد و پسر فهمید که دوری او باعث شده که پدر و مادرش به این روز بیفتند.

پدرش رو به پسر کرد و گفت : از دل برود هر آن که از دیده برفت. پسر نادم و پشیمان بود.

نتیجه گیری : دوری در هرجایی باعث فراموشی و دل کندن میشود.

درست است فراموش کردن پدر و مادر سخت است اما اگر دیده ی خودتان را از آنها دور نگه دارید ممکن است فراموش شوند.

پس مراقب باشید که از هرچیزی چشم نپوشانید چون از دلتان میروند.

متن ادبی از دل برود هر آنکه از دیده برفت
تا تو رفتی همه گفتند:

از دل برود هر آنکه از دیده برفت…

و به ناباوری و غصه ی من خندیدند

آه ای رفته سفر…

که دگر باز نخواهی برگشت

کاش می آمدی و می دیدی

که در این عرصه ی دنیای بزرگ

من چقدر تنهایم…

و بدانی که:

از دل نرود هر آنکه از دیده برفت!!!

منبع:انشا در مورد از دل برود هر آن که از دیده برفت

انشا در مورد از دل برود هر آن که از دیده برفت

انشا درباره از این گوش می گیرد و از آن گوش در می‌ کند

انشا از این گوش میگیرد ازان گوش در میکند

انشا از این گوش میگیرد ازان گوش در میکند

اولین انشا اینجا قرار خواهد گرفت و اولین شاد درباره این موضوع که در صفحه ۳۲ کتاب نگارش دو در پایه یازدهم برای دانش آموزان ۱۷ ساله تعبیه شده است را اینجا به طور کامل به زودی همه شعار جمع آوری خواهیم کرد و دوستان عزیز لطفاً صبور باشند.

انشا اول درباره از این گوش می گیرد و از آن گوش به در می کند
در یکی از شهرهای ایران دختری زیبا به نام ترانه در کنار خانواده خود زندگی می‌کرد. این دختر به خاطر زیبایی خیره کننده‌ای که داشت همیشه همه فامیل و دوستهای درباره زیبایی و حرف می زدند.و این کار باعث مغرور تر شدن دختر میشد. دخترک برای اینکه خیلی دیده شود لباس های باز و آنچنانی میپوشید تا خیلی به چشم مردم و پسرها بیاید ( یک نوع عقده ای) در یکی از روزها دوستت ترانه به او یک صفحه مجازی معرفی کرد و گفت اگر تو عکسهای را در صفحه های مجازی گذاری بیشتر معروف می شوی.

و به این گونه بود که مخ ترانه را خورد و او را از راه به در کرد.

مادر ترانه که موضوع را فهمید سعی کرد دخترک را قانع کند و به او بفهماند که این کارها عاقبت خوبی ندارد ولی ترانه به حرف های مادرش گوش نمی داد و از این گوش می گرفت و از آن گوش به در می کرد.

روزها می گذاشت و ترانه در فضاهای مجازی بیشتر معروف می شد و هر پسری که به او درخواست دوستی میداد ترانه درخواست آن را رد نمی کرده و با همه آنها دوست می شد.هر یک از دوستای پسرش از او یک نوع مدل عکس می خواستند و چون ترانه چشمهای کور شده بود در هر مدل و با هر لباسی عکس می‌انداخت و برای پسرهایی که حتی آنها را کامل نمی شناخت می‌فرستاد.

و در این وسط مادر ترانه خیلی نگران او بود و همیشه او را نصیحت می‌کرد ولی ترانهی هیچ توجهی به حرف ها و نصیحت های مادرش نمی‌کرد.تا روزی که وقتی از خواب بیدار شد گوشی اش را به دست گرفت تا به صفحه های مجازی اش سری بزنند ولی با صحنه های خیلی بدی رو به رو شد همه عکسهای که با دوست های پسرش گرفته بود و هر مدل عکسی که به آنها فرستاده بود پخش شده بود و هر کسی یک حرف ناجوری زیر عکس به او گفته بودند. و به او لقب یک دختر خراب را داده بودند ترانه وقتی این را دید به این فکر کرد که کاش به حرف های مادرش گوش می داد و حرفهای او را از این گوش می گرفت از آن گوش به درد نمی کرد.

منبع:انشا از این گوش میگیرد ازان گوش در میکند

انشا از این گوش میگیرد ازان گوش در میکند

انشا درباره ی پول

بدون دیدگاه

انشا با موضوع پول

 

انشا درباره ی پول

انشا درباره ی پول

پول یکی از ابزارهایی مفید در زندگی بشر است که ضمن داشتن کاربردهای عالی میتواند به بروز بحران هایی هم منجر شود.

در این صفحه سعی کرده ایم مقالاتی مرتبط با پول را برای شما عزیزان گردآوری کنیم تا بتوانید یک انشاء خوب در مورد پول را آماده کنید.

تاثیر پول بر رفتار انسان

یک شبه پولدار شدن رویای خیلی‌هاست. چه از طریق به دست آوردن شغلی پردرآمدتر باشد یا برنده شدن در لاتاری، تحقیقات نشان می‌دهد که پول می‌تواند رفتار شما را تغییر دهد که البته همیشه به سمت بهتر شدن نیست. البته، آدم‌های پولدار خیر، نیکوکار و بخشنده زیادی هستند ولی نتایج برخی تحقیقات ثابت کرده است که آنها ممکن است استثنا باشند نه قانون.

افکار، رفتار و اعمال شما با روانشناسی شما در ارتباط است که از عوامل متعددی از ترکیب ژنتیکی شما گرفته تا نحوه بزرگ شدنتان، تشکیل شده است. بااینکه پول دقیقاً دستگاه فکری شما را شکل نمی‌دهد اما می‌تواند بر نحوه تفکر شما و رفتارتان با دیگران تاثیر بگذارد. به دست آوردن درکی بیشتر از تاثیری که پول یا فقدان آن می‌تواند بر رفتار شما داشته باشد می‌تواند کمکتان کند که وقتی می‌خواهد کنترل شما را به دست گیرد و از مسیر درست منحرفتان کند، بفهمید و متوقفش کنید.
عشق به پول چیست؟
پول داشتن مخالف با داشتن زندگی ساده نیست اما عشق پول داشتن مخالف آن است. عشق پول هیچوقت ارضا نمی‌شود. این عشقی ناامیدانه است که همیشه بیشتر و بیشتر می‌خواهد. یک انرژی هدررفته است. و بیشتر اینکه ما، رفتار و اعمالمان را اسیر خود می‌کند.

وقتی عشق پول وجود داشته باشد، آزادی نخواهد بود.

عشق پول همه وقت ما را می‌گیرد. اینکه فکرمان مشغول این باشد که چطور آن را به دست آوریم، بیشترش کنیم یا پس‌اندازش کنیم، میل به دست آوردن پول بیشتر ما را از مهمترین و محدودترین منبعی که در دست داریم محروم می‌کند: زمان.

عشق پول همه انرژی ما را می‌گیرد. پول به توجه مداوم و همیشگی نیاز دارد. از اینها گذشته، هیچ فرصتی را برای به دست آوردن پول بیشتر نباید از دست داد.
آیا پول خوشبختی می آورد؟
اصول اخلاقی، درآمد و حس خوشبختی به طرق مختلفی برهم اثر می‌گذارند. کیث مورنیگهان می‌گوید: شما را نمی‌دانم ولی من طالب درآمد بیشتری هستم. اما آیا این واقعا مرا خوشحال می‌کند یا ترس از دست دادنش گریبانم را خواهد گرفت؟»

مورنیگهان درمانگر، روانشناس و استاد رشته مدیریت و سازمان‌ها در دانشکده «کلاگ» است. وی به بررسی یکی از مشهورترین نظریه‌های علوم اجتماعی به نام «پارادوکس ایسترلین» پرداخته است: پول تا آستانه مشخصی خوشبختی می‌آورد و پس از آن به کاهش این احساس می‌پردازد.

او همچنین در پی این است که میزان تاثیر اخلاقیات را در رابطه بین درآمد و خوشبختی بسنجد. او می‌گوید: «من برنامه اجرایی در اصول اخلاقی و رهبری «MBA» را تدریس می‌کنم و ما اغلب در این باره صحبت می‌کنیم که چگونه فساد، رشوه‌خواری و سایر راه‌های کسب درآمد نامشروع در برخی کشورها رایج است.» وی همچنین می‌افزاید: «هرچقدر هم که این گونه اعمال رایج باشد باز هم مردم می‌دانند رشوه‌خواری امری غیراخلاقی است و این اعمال نتایج منفی در جامعه در پی دارد.»

منبع:انشا درباره ی پول

انشا درباره ی پول