روضه امام حسن (ع)و امام حسین (ع)

غرق احسان حسین و حسنم بر سر خوان حسین و حسنم

بلبل عشق مرا نام دهید تا غزل خوان حسین و حسنم

هر نم اشک مرا اوج دهد محو عرفان حسین و حسنم

فارغ از عالم سر گشتگی ام تا پریشان حسین و حسنم

نان خور سفره سبطین شدم شکر مهمان حسین و حسنم

قِدمت عشق من امروزی نیست نسل سلمان حسین و حسنم

هر دو غربت زده و مظلومند دیده گریان حسین و حسنم

بنویسید به روی کفنم

از غلامان حسین و حسنم

زهرای اطهر نشسته بو د ، دید حسین دارد می آید ، بغض راه گلویش را گرفته (معمولاً اگر مادر ببیند بچه اش وارد خانه شود ناراحت بود می پرسد چرا گریانی ؟ که ترا اذیت کرده ؟)اشکهای چشمش را پاک کرد زهرای اطهر فرمود : میوه دلم حسینم چرا منقلبی ؟ چرا گریه می کنی ؟ عرضه داشت مادر : امروز من و برادرم حسن ، رفتیم برای زیارت جدمان پیغمبر ، پیغمبر تا ما را دید خوشحال شد ما را در آغوش گرفت ، ما را می بوسید و می بوئید . مرا روی یک زانو نشاند وبرادرم حسن را روی یک زانو ، گاهی دست به سر و روی من می کشید ، گاهی دست به سر و روی برادرم حسن ، گاهی منُ می بوسید گاهی حسن را می بوسید ، مادر فقط یک فرق بود، وقتی من می بوسید زیر گلوی من می بوسید مادر

لبهایش را روی لبهای حسن می گذاشت .

گفت مادر : چرا زیر گلوی برادرم حسن را نبوسید ؟ فرمود : حسینم غصه نخور ، ناراحت نباش ، الان می رویم خدمت پیغمبر ، پیغمبر دید زهرا دارد میاد ، دست حسین گرفته ، قضیه را به بابایش گفت . یک وقت زهرا دید پیغمبر منقلب شد ، گریه کرد .

فرمود : دخترم جبرئیل به من خبر داد حسن را با زهر مسموم می کنند از این رو من لبان او را که محل تماس با زهر می باشد بوسیدم .

زهرا جان با شمشیر سر حسین را از تن جدا می کنند لذا من گلوی او را که محل تماس شمشیر است بوسیدم.

رحمت خدا بر این گریه ها ، اینجا پیغمبر زیر گلوی حسین بوسید اما کربلا ، زینب لبهایش را روی رگهای بریده برادر گذاشت ، همه صدا بزنید حسین …

************************
جانم حسن علیه السلام

پیغمبر وارد خانه شد دیدند زهرا و علی ایستادند ، امام حسن و امام حسین زور آزمایی (کشتی) می کنند، زهرا می گوید :جانم حسین ، علی می گوید : جانم حسین . تا چشم پیغمبر به این صحنه افتاد اشک از چشمان حضرت سرازیر شد فرمود : جانم حسن .

زهرای مرضیه آمد جلو ، بابا قرار به تشویق است حسینم کوچکتر است چرا حسین را تشویق نمی کنی ؟

دخترم به زمین نگاه کردم دیدم تو و علی می گوئید : جانم حسین ، به آسمان نگاه کردم دیدم فرشته ها می گویند : جانم حسین . دیدم حسنم غریب است کسی نیست بگوید حسن ،من گفتم جانم حسن 1 ای غریب نوازها ،

شما هم بگویید جانم حسن ، قربان غربتش بروم آقادر میان دوستانش مظلوم بود ، حتی همسرش قاتلش است .

اما حسین همسری چون رباب دارد بعد عاشوراء رباب در سایه نمی نشست گریه می کرد ، آب می آوردند نمی خورد عمه سادات زینب فرمود : رباب چرا آب نمی خوری ؟ عرضه داشت بی بی جان چطور آب بخورم در حالیکه عزیز فاطمه را با لب تشنه شهید کردند .

1. اکلیل المصائب فی المصائب الاصائب – تنکابنی ، محمد بن سلیمان ،ص 85 .

************************
زهر به همراه خونابه جگر می ریزد

جُناده خدمت آقا امام حسن رسید ، دید طشتی در مقابل حضرت است زهر به همراه خونابه جگر می ریزد جناده متأثر گردید عرض کرد آقا مرا موعظه کنید .حضرت فرمودند : مهیای سفر آخرت باش ، زاد و توشه این سفر را فراهم نما قبل از این که مرگ گریبانت را بگیرد .

جناده می گوید : بعد از این سخنان ، امام حسن بیهوش گردید ، چشم من به درب خانه بود حسین وارد شد با سرعت به طرف برادر آمد سر مبارک برادر را به دامن گرفت ، اشک چشم برادر به صورت امام حسن چکید ، امام به هوش آمد فرمود : حسین جان تو برای من گریه مکن : لا یَومَ کیومِکَ یا ابا عبدالله ، لحظات آخرم تو در کنار بستر منی ، اما کربلا هنگام شهادت تو دشمن دورت حلقه زده است 1

یکی با شمشیر می زند یکی با نیزه می زند آنهایی که حربه ای ندارند دامن شان را پر از سنگ کردند بر بدن حسین – همه صدا بزنیم حسین …

1. شمس الدین ، سید مهدی ، در عزای مظلومان ، شفق ، قم ص56 .

متن روضه امام حسن مجتبی ع

************************
لوای حسن

کنید عالمیان گریه در عزای حسن که شد بلند به ماتم ز نو لوای حسن

اگر گذشت محرم رسید ماه صفر حسینیان بخروشید در عزای حسن

پی تسلّی زهرا خوش آنکه می گرید گهی برای حسین و گهی برای حسن

غمی که داشت دردل غمین شرحش ز من مجو که حسن داند و خدای حسن

بحال اوبنگر جور چرخ و طغیانش که بعد قتل ، عدو کرد تیر بارانش

قربان غربتت بروم آقا ، چقدر آزار و اذیت کردند فرزندان فاطمه را ، بعد باباش علی ، دوم مظلوم عالم است امام حسن ، بعد شهادت هم بدن مطهرش را تیر باران کردند بدن امام حسن را در بقیع دفن کردند امام حسین کنار قبر برادر نشستند اما برادران دیگر آمدند زیر بغلهای حسین را گرفتند ا کنار قبر برادر جداساختند .

اما آی دلهای آماده ، کنار نهر علقمه ، کنار بدن عباس حسین تنها بود ، کسی نبود زیر بغلهایش را بگیرد ، دستها را به کمر گرفتند فرمودند : اَلانَ اِنکسَر ظَهری وَقَلَّت حیلَتی …

************************
تشییع جنازه امام حسن مجتبی علیه السلام

عوض لاله و گل بر بدنت چوبه ی تیر نشسته به تنت

پیش چشمان حسین و عباس خون بریزد ز حجاب کفنت

بدن امام مجتبی را به طرف حرم پیغمبر حرکت دادند زینب منتظر بود .

مدینه چطور بدن برادر را تشییع کنند . هی از هجره بیرون میاد هی برمی گردد ، خواهر علاقه خاصی به برادر دارد .

خدایا کی حسینم بر می گردد ، کی عباسم بر می گردد از تشییع جنازه حسن ، یک وقت نگاه کند ببیند عباس دارد میاد ، همین که زینب را دید صدای گریه عباس بلند شد ، گفت عباسم حق داری گریه کنی ، آخر داغ برادر دیدی . صدا زد ، زینبم درسته ، اما نبودی ببینی بدن برادر را تیر باران کردند . امام حسین چوبه های تیر را در می آورد ناله می کرد ، صدا می زد : غارت زده به کسی نمی گویند که مالش را بردند ، غارت زده منم که داغ برادری مثل تو را دیدم ، برادر دیگر بعد تو محاسنم را خضاب نمی کنم ، همه حرفها را اینجا زد اما یک حرف را گذاشت برای علقمه ، آنجا دید فرق عباس شکافته صدا زد : حالا دیگر کمرم شکست .

************************
حسین چوبه های تیر را کنار زد

به یاد آن ساعتی که امام حسین چوبه های تیر را کنار زد وقتی بدن برادر را میان خاک گذاشت فرمود : غارت زده به کسی نمی گویند که مالش را برده باشند غار زده به من می گویند که بدن برادرم را با دست خودم میان خاک بگذارم .

آی دلهای آماده اینجا خم شد تیراز تابوت وبدن برادرش امام حسن بیرون آورد کربلا هم روی خاکها نشست تیر از چشم عباس بیرون آورد همه صدا بزنید حسین ….

*******************************************
ای شیر خدا را پسر

یا حسن ای شیر خدا را پسر همچو نبی از همه کس خوب تر

ای یکمین فرد بنی فاطمه سرور ذریّه زهرا همه

در ره دین سخت ترین امتحان بود همان صلح تو با دشمنان

دشمن از این صلح تو رسوا شده مشت عدو پیش همه واشده

دوست و دشمن به تو تهمت زدند در حرمت دست به غارت زدند

با غم دل سوختی و ساختی پرچم دین تا که برافراختی

ای پسر فاطمه روحی فداک شد جگرت در ره دین چاک چاک

قربان غربتت بروم آقا ، نامش غریب ، قبرش غریب ، تو خانه غریب ، در مسجد غریب ، در میان یارانش غریب ، پای منبر می نشست خطیب نا جوان مردانه تعریف ابوسفیان و معاویه می کرد جسارت به علی و فرزندان علی و فاطمه می کرد همه را امام حسن می شنید ، غربت از این بالاتر برای یک مرد می شود مگر، حتی در خانه محرم ندارد ، رحمت خدا بر این گریه هاتون ، آخر فاطمه خریدار اشک های شماست .

نقل می کنند: زائری از مدینه آمد مشهد ، حرم امام رضا ،دم در ایستاد .گفت : امام رضا در مدینه بودم به من گفتند امام رضا غریبه ، با هزار زحمت آمدم مشهد ، حالا می بینم حرم با صفایی داری ، این همه زائر، این همه خادم ،باز هم می گویند تو غریبی . آقا اگر می خواهی غریب ببینی پاشو بریم مدینه ، چهار تا قبر غریب نشانت بدهم . غریب امام مجتبی است حتی یک شمعی هم کنار قبرش روشن نیست .

مدینه موج اشک وآه دارد

مدینه موج اشک وآه دارد غم هجران رسول الله دارد

مدینه در عزا بنشسته امشب در شادی به مردم بسته امشب

مدینه شاهد داغی گران است که سوگ خاتم پیغمبران است

ز دست خلق پریشان است زهرا ز قطع وحی گریان است زهرا

حسن قبری ملال انگیز دارد حسن صبری شهادت خیز دارد

سلام ما به قبر بی چراغش

قلوب شیعیان سوزد ز داغش

شب رحلت خاتم الانبیا ، شب شهادت میوه ی دلش امام حسن مجتبی است،امشب هم برای پیغمبر گریه کنیم، هم برای کریم اهل بیت،با پای دل برویم خانه امام مجتبی،کاش امشب مدینه بودیم کنار قبر ویرانش می نشستیم برای غربتش اشک می ریختیم .

(یاد امام ، شهدا،اموات فیض ببرند)مرد هر مشکلی دارد، هر گرفتاری برایش پیش بیاید به محرم خانه اش می گوید ، فدای غربتت یا امام مجتبی در خانه محرم نداشتی ، چه کرد زهر با بدن امام مجتبی ، یک مرتبه صدای ناله آقا بلند شد آه جگرم .

یک لحظه ریخت در طشت یک عمر خون دل را

چون آب کوزه نوشید فرزند پاک زهرا

امام حسن آمد ، ابوالفضل آمد ،همه دور بستر امام حسن ، یک مرتبه دیدند زینب هی دست روی دست می زند می گوید : وای برادرم . من نمی دانم اینجا خیلی به زینب سخت گذشت وقتی در میان طشت خونابه جگر امام حسن را دید یا شام،در مجلس یزید ، وقتی نگاه کند ببیند سر بریده حسین میان طشت قرآن تلاوت می کند و …

متن روضه امام حسن مجتبی

************************
غریب مدینه

عالم از فیض تو می گردد گلستان یا حسن خار را فیض تو سازد لاله باران یا حسن

تو کریم اهل بیتی ای کریم اهل بیت خلق عالم بر درت محتاج احسان یا حسن

دشمنت کز دشمن در پیش رو دشنان داد شد خجل از وجودت ای دریای غفران یا حسن

خاک گیرد حائزت یا گرد راه زائرت درد بی درمان عالم راست درمان یاحسن

گرشوم بهر گدایی ساکن باب البقیع می فروشم ناز و بر ملک سلیمان یا حسن

دوست دارم چون چراغ لاله سوزم در بقیع آب گردم شمع سان در آن بیابان یا حسن

دوست دارم روی بگذارم به روی تربتت گرچه مانع می شود خصم تو از آن یا حسن

گفت پیغمبر که هر چشمی بگرید در غمت نیست در روز جزا آن چشم گریان یا حسن

مصطفی در کودکی بو سید لبهای ترا رازها در سینه ات می دید پنهان یا حسن

هر کسی از دشمنان آزار بیند لیک تو دیده ای از دوستان رنج فراوان یاحسن

گر چه عمری با جفای همرهانت ساختی سوختی هر روز چون چون شمع شبستان یا حسن

روز و شب خون شد دلت تا همسرت شد قاتلت ریخت در کامت شرار از زهر سوزان یا حسن

آنچه تو از یار دیدی دشمن از دشمن ندید ای غریب خانه ، ای مظلوم دوران یا حسن

از همین جا دلها مون را روانه مدینه کنیم ، ناله بزنیم برای غریب مدینه ، درسته علی اوّل مظلوم عالم است ،اما دل علی خوش بود همدمی مثل زهرا داشته ، تا چشمش به زهرا می افتاد غم های دلش برطرف می شد ، اما بمیرم برات امام حسن ، هر وقت می آمد خانه قاتلش روبرویش بود .

تا زهر اثر کرد فرمود: بروید خواهرم زینب را خبر کنید ، زینب آمد تا حال برادر دید ،دوید در خانه ابی عبدالله ، حسین جان بیا ، عباسم بیا ، همه آمدند کنار بستر امام حسن .

نمی دانم اینجا به زینب خیلی سخت گذشت یا آن ساعت که آمد گودی قتلگاه شمشیر شکسته ها را کنار زد ،نیزه شکسته ها را کنار زد لبهایش را بر آن رگهای بریده گذاشت همه بگوییم یا حسین .

منبع:متن روضه امام حسن مجتبی ع

متن روضه امام حسن مجتبی ع

روضه پیامبر اکرم

گاهی که پیغمبر را سنگ می زدند، یه دفعی خانمی می اومد خودش را سپر قرار می داد، سنگ ها را به جان می خرید، اون خدیجه بود … باید از چنین مادری دختری مثل فاطمه (سلام الله علیها) بیاید که سپر ولایت بشه … .

منبع:کتاب گلواژه های روضه

******************************
آقا جان ممنونم که باز امشب من روسیاه رو به مجلس روضه ی مادرت راه دادی، ممنونم با این بار گناه که هیچ کجا راهم نمیدن شما منو به مجلس عزای مادرت، برای اینکه پاکم کنی راهم دادی ،آقا جان تو این ایام فاطمیه شما کجا برای برای مادر پهلو شکسته ات مجلس عزا بر پا کردی ؟اقا جان امشب بیا با هم سری بزنیم به مدینه ،مدینه بعد از رحلت یه خبرایی هست !توی ایامی که امیر المومنین در پی مراسم کفن و دفن بدن رسول اکرم است یه عده نامرد توی سقیفه جمع شدن و برای غضب خلافت برنامه ریزی کردن، آقا جان سرت سلامت یا صاحب الزمان !آجرک الله فی مصیبت امک فاطمه الزهرا سیده نساءالعالمین…

******************************

روضه رسول اکرم صلوات الله علیه و امام حسین علیه السلام

مدینه شهر ناله های رسول

شهرلاله های سرسبز بتول

تو بهشتی ولی بهارت کو

ای قرار همه قرارت کو

شکوه بر درگه خدا داری

ناله وا محمدا داری

شهر احمد کجاست احمدتو

از چه خاموش شد محمد تو

آسمانها همه خراب شوید

کوهها در شراره آب شوید

ناله ها، آه از جگر خیزید

اختران بر زمین فرو ریزید

لحظه ها محشری عظیم شُدید

امت مصطفی یتیم شُدید

ای جهان وجود هستت رفت

خاتم النبیاء ز دستت رفت

گرد غم بر فلک نشست

پشت شیر خدا شکست

گرد غربت مدینه را به سر است

از مدینه علی غریب تر است

دیگه کسی رو نداره علی،یه پیغمبر بود حامی علی بود،دیگه یه مدینه می مونه، یه زهرا و علی،اونم زهرایی که از رنگ و روش پیداست دیگه نمی دونه.

او که بار بلای امت برد

او که پا بر نجات خلق فشرد

جگرش را ز طعنه چنگ زدند

بر جبینش زه کینه سنگ زدند

بر قدم هاش خار افشاندند

کاذبش گفته ساحرش خواندند

بارها جان خویش داد از دست

تا که گردد بشر خدا پرست

چقدر پیغمبر و شکنجه و آزار دادند،چقدر برای این مردم خون دل خورد،

وقت رفتن نخواست از امت

اجر الا مودت عترت

استاد ما قشنگ می گفت:می فرمود مودت با محبت فرق می کنه،مودت یه درجه بالاتر از محبته، این همه پیغمبر به مودت ذی القربی تاید کرد. لحظه های آخر امیرالمؤمنین علیه السلام با سختی زیر بغل های پیغمبر و گرفت،اُورد تو مسجد،اشاره کرد،تأکید کرد بر مودت،محبت یعنی اینکه اگه کسی رو دوست داشته باشی می تونی تو دلت نگه داری بهش نگی،اما مودت یعنی کسی رو که دوست داری بهش ابراز کنی،مودت یعنی ،علاقه خودتو بهش نشون بدی،این مردم دارن آماده می شن ،محبت خودشونو به زهرا نشون بدن،اما رسم مدینه ایها فرق داره،آخ بمیرم.سالی یه شب می خوای برا یغمبر گریه کنی ، پیغمبری که رحمت اللعالمینی ،سنگ تموم باید بذاری،

متن روضه پیامبر اکرم

وقت رفتن نخواست از امت

اجر الا مودت عترت

بود روی زمین جنازه او

خیلی این حرف سنگینه،گفت:علی جان،تا بدن منو غسل ندادی،تا بدن منو خودت کفن نکردی،تا با دستای خودت منو تو خاک نگذاشتی،از کنار من تکون نخور،یعنی علی اگه منو رها کنی ،این مردم سراغ من نمیان،مردم اسیر دنیاشونن،وای وای از این مدینه

بود روی زمین جنازه او

که شکستند ، عهد تازه ی او

منکر آیه شریفه شدند

بانیه فتنه ی سقیفه شدند

چیره شد دست ظلم بر مظلوم

غصب شد حق چهارده معصوم

همه اهلبیت حقشون توی این یه بیت غصب شده

از سقیفه ستم به مولا رفت

آتش از بیت وحی بالا رفت

زخم شمشیر بر سر حیدر

گشت اجر رسالت دیگر

حمله بر حجت خدا کردند

فرق او را زهم دوتا کردند

بعد قتل علی امام حسن

گشت همچو علی غریب وطن

ریخت یک آسمان بلا به سرش

خون شد از غیر و آشنا جگرش

آسمان بس که خون به جامش ریخت

جگرش خون شد و ز کامش ریخت

روز تشییع در بر یاران

پیکرش شد به تیر گلباران

بارش تیر و پیکر یار کجا

یاس زهرا و نیش خار کجا

آل هاشم اگر که خون جگرید

این خبر را به خواهرش نبرید

سوز زخم درون بس است

دیدن طشت خون بس است

یوسف فاطمه حسین عزیز

این قدر اشک از دو دیده نریز

مجتبی هم به غربت تو گریست

اما هیچ روزی به سان روز تو نیست

حسین……………..بخدا تموم شد صفر حسین……………

ای تشنه لب حسین…………….

امشب شب رحلت پیغبره، سفره، سفره پیغمبره اما می خوام از پیغمبر اجازه بگیرم، روضه حسینشو بخونم، پیغمبری که سلمان می گه: ندیم یه بار پیغمبر حسین و ببینه و گریه نکنه،می گه تو اوج شادی داشت لبخند می زد،صورتش پر از شور و شعف و شادی بود تا نگاش به حسینش می افتاد، اشک از کوشه چشمش جاری می شد،پیغمبر بالای منبر داره خطبه می خونه،پیغمبری که اجازه نداد حسین و از روی سینش جدا کنند،اون پیغمبری که دم آخر هی زیر گلوشو بوسه زد،پیغمبری که همه وجودش پر شده از عشق حسین،پیغمبری که گفت: حسین منی و انا من حسین،اون پیغمبری که حسین جاش رو دوشش بود،بالا منبر داشت خطبه می خوند،یه مرتبه دیدند،نگاه پیغمبر چرخید به طرف در مسجد،شوق و شور تو چهره پیغمبر نمایان شد،دیدند بغلش و وا کرد همه دیدند حسین داره می دوه،می خواد بیاد تو بغل پیغمبر،قرار بگیره،حواسش تو صورت پیغمبره،پاش گرفت به حصیر کنار ستون مسجد، جلو پیغمبر باصورت افتاد رو زمین،پیغمبر خطبشو قطع کرد،سراسیمه از بالا منبر امد پایین، رو زمین نشت، لباسای حسین رو درآورد، هی بوسه می زنه، عزیزم طوریت نشد بابا،جایی از بدنت درد نگرفت، جایت زخم نشد، گفتند: یا رسول الله ما حسین و بلند می کردیم ، شما خطبتونو ادامه می دادید،پیغمبر فرمود خاموش، وقتی حسینم رو زمین افتاد، دیدم عرش خدا به لرزه افتاد،آسمونیا می گن یا رسول الله پاشو،آسمونیها طاقت ندارن حسین زمین بیفته،جان….رحمت خدا به این نالت،روضه پیغمبر و می خوای بشنوی من روضه پیغمبر و اینجور بلدم، جور دیگه ای بلد نیستم،من میگم روضه پیغمبر این دو بیته

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشهدا بر جدال طاقت داشت

هوا ز باد مخالف چو قیر گون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید

******************************

روضه رسول اکرم صلوات الله علیه وآله وسلم

خاتم الانبیاء رسول خدا

که جهانش هزار باد فدا

کرد اعلام برسر منبر

به خلائق زاصغر و اکبر

که من ای مسلمین نیک خصال

دیدم آزارها به بیست و سه سال

پیغمبر وقتی که از مسیر همیشه گیش می رفت ، هر روز یه یهودی خاکستر رو سرش می ریخت،یه روز داره می ره، دید رفیق هر روزه نیست،در خونش و زد،خانم خونه در و باز کرد تعجب کرد،شما! اینجا چی می خواید!پیغمبر متبسم بود،فرمود دیدم رفیق هر روزم نیومده،خاکستر رو سرم نریخته،گفتم یا مریضه برم عیادتش ،یا سفره،اگر مشکلی داره،من برا خانوادش مشکلو حل کنم،گفت آقا صبر کن ،آمد پیش شوهرش گفت بلند شو ببین کی امده،همون که هر روز خاکستر رو سرش می ریختی،آی چهل و هشتم،اینها دو ماه برای پاره های تن پیغمبر گریه کردند، دو ماه نه یه عمر،ایناه خدا بچه که بهشون می ده ، می گردند،تو اسمای بچه های پیغمبر، ببینند کدوم اسمو بگذارم. طرف به خود اُمد، حالا چه کنم،زنه گفت بذار بیا بالینت، بسه دیگه ،پیغمبر با لبخند اُمد، یا رسول الله بالین منم میای،میشه نیاد، ما هر گناهی که کردیم ، خاکستر به آینه قرآن که نریختیم،لبخند زد،رفیق دیدم امروز نیومدی دلم هواتو کرد،گفتم یا مریضی یا سفر رفتی،یهودیه یه نگاه کرد،گفت:اشهدان لا اله الا الله،و انک رسول الله،سرش تو دامن پیغمبر بود جون داد،ببین چه جوری خدا یه نفرو مفتی می آمرزه،تو دامن پیغمبر، جون داد، رفت بهشت،کار پیغمبر اینه، کار حجتشم همینه، اون مرد زیدی مذهب بود چهار تا پسر داشت شیعه اثی عشری،داوزده امامی، یه روز گفت:اگه شما راست می گید امام زمانی دارید:بیاد منو شفا بده،منم بشم دوازده امامی،یه دل شب داد زد،بچه ها بیاید،سید شما، مولاتون،آقاتون، بچه ها آمدند،چی شده بابا، بخدا آقاتون اُمد،منو شفا داد گفت حرف این بچه ها تو گوش کن،آقا جان شما به یه چشم به هم زدن آدم درست می کنید،من یه عمر دارم میام،یه بار یه نگاه کن،دو سه روز دیگه این سیاهی هارو جمع می کنند،یابن الحسن از نو مسلمانم کن،بیا بالینم،بگم اشهدانک حجهالله،

کرده ام روز و شب حمایت تان

سنگ خوردم پی هدایت تان

اُحد وقتی فاطمه سلام الله علیها رسید دید داره، از لب مبارک بابا خون می ریزه،حسیر آتش زد،با خاکستر حسیر زخم بابا رو التیام بخشید،جلو خون ریزی رو گرفت،وقتی پیغمبر رو سنگباران می کردند، خدیجه سلام الله علیها می اُمد ، جلوی سنگ ها ، سپر بلای پیغمبر می شد،سنگ ها رو به جان می خرید، یعنی زهرا جان، زینب جان،یاد بگیرید.

ساحرم خوانده اید و جادوگر

بر سرم ریختید خاکستر

گاه کردید سنگبارانم،

گه شکستید دُر دندانم

مثل من از منافق و کفّار

هیچ پیغمبری ندید آزار

حال چون می روم از این دنیا

اجر و مزدی نخواستم از شما

جز که با عترتم مودت تان

حرمت و طاعت و محبت تان

دو امـانت مـراست بین شما

طاعت از این دو هست، دین شما

این دو از امر داور منان

یکی عترت بود یکی قرآن

این دو باهم چو این دو انگشتند

تا ابد متصل به یک مشتند

کافر است آن کسی که در اقرار

یکی از این دو را کند انکار

چون پیمبر زدار دنیا رفت

روح او در بهشت اعلی رفت

جمـع گشتند امـت اسـلام

تا به زهرا دهند یک انعـام

رو سوی بیت کبریا کردند

جـای گل، بار هیزم آوردند

گلشـان شعلـه‌های آذر بود

حـرمتِ دختـرِ پیمبر بـود

دختر وحی را به خانه زدند

بـر تــن وحی تازیانه زدند

اولیـن اجـر مصطفی این بود

حمله بـر بیت آل یاسین بود

اجـر دوم نـصیب مـولا شد

کشتـه در صبحِ شامِ احیا شد

آنکه عمری چو شمع می‌شد آب

رُخش از خون سر گرفت خضاب

فـرق بشْکسته و دل صد چاک

مثـل زهرا شبانه رفت به خاک

اجـر سـوم رسیـد بـر حسنش

تیربـاران شـد از جفـا بـدنش

از این جا رو می خوام از زبان حضرت زهرا سلام الله علیها بخونم. دیگه امروز جون به لب زهرا سلام الله علیها رسید،بالین بابا،دیگه داشت،دق می کرد،خدانکه یه خانم باردار براش مصائب سنگین پیش بیاد،اینقدر این ماه صفر زهرا سلام الله علیها بالین پیغمبر گریه کرده،اینقدر بالین بابا ناله زده و اشک ریخته،یا بقیه الله، یه وقت دید یکی در زد، اَمد پشت در ، تو کی هستی،عرضه داشت یه عرب هستم،اُمدم دیدن پیغمبر،فرمود حال بابام وخیمه،امروز ملاقاتی نداریم،رفت،ساعتی دیگه دق الباب، همون پیرمرد،خانم اجازه بدید، بیام بالین پیغمبر، فرمود تو رو خدا برو،بابام هیچ حالش خوب نیست داره به خودش می پیچه،بار سوم که آمد،پیغمبر فاطمه رو صدا زد،دخترم این ملکوت موته، از احدی اجازه نمی گیره، از تو اجازه می گیره،فاطمه جان برات حرمت قائله،چی شد ، من دارم مدح می گم،آخ یه عده ریختند در خانه، یا بقیه الله، تو خودت دیگه هرچی روضه بلدی بخون.

متن روضه پیامبر اکرم

ملکوت الموت مزن شعله به زخم جگرم

وای من گر تو مدارا نکنی با پدرم

سئوال ، آیا سکینه هم بالای گودی از این حرفا زده یا نه.

******************************

شب رحلت (روضه رسول اکرم(ص))

ختم رسل امشب بار سفر بسته از ماتمش گریان زهرای دلخسته

از رحلت بابا سیه پوش است آن اسوده ی تقوا ا گریه مدهوش است

امشب فلک ازدل شور و نوا دارد خیل ملک برسر دست عزا دارد

شب رحلت جانگداز رسول خدا است ، شب شهادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی ،عاشقان مدینه دلها را روانه مدینه منوره کنیم ، یا رسول الله اگر چه این عاشقان مدینه نیستند اما به یاد شما در این جا اقامه عزا گرفتند . میان بستر قلب عالم خلقت افتاده ،اطراف بستر عزیزانش نشسته اند . ( پدر چراغ خانه است ) پیغمبر گاهی از هوش می رود گاهی به هوش می آید ، علی گریه می کند ، فاطمه گریه می کند ، وقتی پیغمبر اشکهای چشم دخترش فاطمه را دید فرمود : گریه نکن دخترم اوّل کسی که به من ملحق می شود تویی بابا .

امّا کربلا ،روز عاشورا وقتی میوه ی دلش حسین به میدان می رفت دید سکینه نار دانه اشک می ریزد ابی عبد الله از ذوالجناح پیاده شد صدا زد دخترم با اشکهای چشمت قلبم آتش مزن همه بگوئیم حسین …

منبع: متن روضه پیامبر اکرم

متن روضه پیامبر اکرم