انشا در مورد شب یلدا

بدون دیدگاه

انشا در مورد شب یلدا

انشا در مورد شب یلدا

شب یلدا بهانه ای برای دور هم بودن است، یلدا را همچنین می توان جشن و گردهمایی خانوادگی دانست.

در شب یلدا خویشاوندان نزدیک در خانه بزرگ خانواده گرد می آیند. به بیانی دیگر، در سرمای آغازین زمستان، دور کرسی نشستن و تا نیمه شب میوه و آجیل و غذا خوردن و بهفال حافظ گوش کردن از ویژگی های شب یلدا است.

برگزاری مراسم یلدا، اگر بتوان نام جشن بر آن نهاد، آیینی خانوادگی است و گردهمایی ها به خویشاوندان و دوستان نزدیک محدود می شود.

در کتاب ها و سندهای تاریخی به برگزاری مراسم شب یلدا اشاره ای نشده است.

امروزه شب یلدا را جشن می گیرند، یعنی آخرین شب پاییز، نخستین شب زمستان، پایان قوس، آغاز جدی و درازترین شب سال.

واژه یلدا سریانی و به معنی ولادت است.

ولادت خورشید (مهر، میترا) و رومیان آن را ناتالیس انویکتوس یعنی روز تولد مهر شکست ناپذیر نامند.

زایش خورشید و آغاز دی را، آیین ها و فرهنگ های بسیاری از سرزمین های کهن آغاز سال قرار دادند،

به شگون روزی که خورشید از چنگ شب های اهریمنی نجات می یافت و روزی مقدس برای مهرپرستان بود.

در لغت نامه دهخدا درباره این سنت کهن چنین آمده است:

یلدا لغت سریانی است به معنی میلاد عربی و چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می کرده اند، از این رو، بدین نام نامیده اند.

شب یلدا یا بلندترین شب سال اول زمستان و شب آخر پاییز است و در بیشتر نقاط ایران در این شب مراسمی انجام می شود

و یکی از زیباترین شب ها در بین ایرانیان است،

در این شب رسم و رسوم مختلفی انجام می شود،

از جمله خوردن هندوانه، آجیل، و بسیاری خوراکی های دیگر تا حافظ خوانی و شب شعر.

منبع:انشا در مورد شب یلدا

انشا در مورد شب یلدا

انشا در مورد گذر رودخانه

انشا در مورد گذر رودخانه

گذررودخانه مانند گذر لحظات زندگی هرچه را که در راه خود باشد باخودباشد باخود می برد و تنها نشانه هایی از خود به جا می گذارد.گذر رودخانه به ما یاداور می شود که زندگی نیز مانند رودخانه در حال گذر است و منتظر ما نمی مانند و می گذرد.

درمسیر خانه تامدرسه ما یک رودخانه ی پرخروش و پر اب است که به واسطه ی یک پل دو سر ان به همدیگر وصل می شود.این بار که می خواستم از رودخانه گذر کنم بیشتراز قبل به فضای اطرافم توجه کردم.به درختان بلنداطراف رودخانه،به خورشیدتابان منعکس شده بر روی اب ،به ان نزدیک تر می شوم ،به اب رودخانه دست می زنم و از خنکا و تازگی اب حس خوبی به من دست می دهد.به ماهی های ریز داخل رودخانه نگاه می کنم که چقدر بازیگوشانه در حال بازی و جنب و جوش می باشند و ماهرانه در رودخانه ازاین سو به ان سو می روند.به سنگهای داخل رودخانه که در اثر گذر اب هر کدام به شکلی خاص صیغل داده شده و هرکدام رمگ و زیبایی خاصی دارند ومن بارها شده است که سنگ های رنگارنگ ان را جمع کرده ام وباخود به خانه رده ام.لاک پشت ها و اردک و غاز در گوشه ایی دیگر در رودخانهدر حال اب بازی و اب تنی می باشند.من همیشه عاشق صدای اب در حال گذر رودخانه بوده ام و همیشه حس ارامش به من دست داده است و دوست دارم ساعت ها در گوشهاش بشینم و گذر رودخانه را تماشاکنم.

منبع:انشا در مورد گذر رودخانه

انشا در مورد گذر رودخانه

انشا در مورد دریا

بدون دیدگاه

انشا درباره ی دریا

انشا در مورد دریا

انسان همواره به دریا به عنوان محلی پر از شگفتی‌ها و اسرار نگریسته است. دریا آن چنان مملو از اسرار و معماهاست که حتی اقیانوس‌شناسان بزرگ نیز نمی‌توانند ادعا کنند که به تمامی رازهای آن پی برده‌اند. در این انشا به برخی خصوصیات دریا می‌پردازم.
دریا، پر از شگفتی‌هاست. کوچک‌ترین گیاهان ذره‌بینی و همچنین تنومندترین گیاهان در دریاها می‌رویند. تاکنون راهی برای پی بردن به شماره موجودات دریایی و حتی تخمین میزان آنها که سر به میلیاردها می‌زند، پیدا نشده است. دانشمندان ثابت کرده‌اند که حتی در عمیق‌ترین نقاط دریا نیز جانورانی یافت می‌شوند. در اعماق دریا آنجا که نوری نیست، جانورانی وجود دارند که از خودشان نور ساطع می‌کنند. می‌توان گفت این تدبیری ازسوی آفریدگار جهان است که در آن تاریکی مطلق، جانوران دریایی بتوانند به راحتی زندگی کنند. اندام چنین جانورانی، چنان مقاوم و محکم است که می‌تواند فشار زیاد آب را در اعماق دریا تحمل کنند. عظیم‌ترین جانوران روی زمین را نیز در دریاها می‌توان پیدا کرد.
دریا یکی از مهم‌ترین منابع تغذیه انسان را تشکیل می‌دهد و همه ساله میلیون‌ها تن گوشت تازه از دریا صید می‌شود. خداوند مهربان چنان محیط دریا را آماده کرده که موجودات دریایی در بهترین شرایط رشد و پرورش می‌یابند. امروزه به لحاظ پزشکی ثابت شده است که مواد غذایی دریایی و گوشت ماهی‌ها، سالم‌ترین و غنی‌ترین منبع غذایی است که سرشار از ویتامین‌های مفید برای بدن انسان است.
آب تمام دریاها شور است به راستی اگر آب دریا شیرین بود، چه اتفاقی می‌افتاد؟ مسلماً مقاومت آب شور دربرابر فاسد شدن، از آب شیرین بیشتر است اگر آب دریاها و اقیانوس‌ها، شیرین بود، خطر گندیدن آب بیشتر می‌شد در آن صورت، در آب دریاها موجودی زنده باقی نمی‌ماند. بدین ترتیب بخش عظیمی از منبع غذایی و حتی دارویی انسان‌ها، از میان می‌رفت. از طرف دیگر با فاسد شدن آب دریاها و اقیانوس‌ها، حیات انسان‌ها و سایر حیواناتی که در خشکی زندگی می‌کنند، نیز مورد تهدید قرار می‌گرفت. اینجاست که باید تدبیر خداوند مهربان و حکیم را سپاس گفت.
امروزه دریاها و اقیانوس‌ها، از مهمترین راه‌های ارتباطی میان قاره‌ها و کشورها هستند و خداوند از این مسئله به عنوان یکی از نعمت‌های خود برای بشر یاد می‌کند. به خواست و اراده او پهنه دریاها ازجمله بهترین راه‌ها برای سفر انسان‌ها و حمل و نقل کالاهای مورد نیاز او از نقطه‌ای به نقطه دیگر است.
با دانستن این همه خصوصیات دریا نتیجه می‌گیریم که دریا، این فضل و رحمت خداوند را قدر بدانیم، از آن به بهترین شکل استفاده کنیم و آن را آلوده نسازیم.

منبع:انشا در مورد دریا

انشا در مورد دریا

انشا درباره ی باران

بدون دیدگاه

انشا درمورد باران

انشا درباره ی باران

یکی قطره باران ز ابری چکید

خجل شد چو پهنای دریا بدید

از ابری که تمام آسمان را فراگرفته است دوباره باران می‌بارد. باران آنقدر شاعرانه است که دل مرا با خود به دنیای شعر و ادبیات می‌برد. به آن جایی که باران می‌بارد و قطره از دیدن دریا خجل می‌شود.

به این فکر می‌کنم که چرا وقتی یکی قطره باران ز ابری چکید، خجل شد؟ شاعر می‌گوید از کوچکی خودش و پهناوری دریا شرمنده شد تا اینکه رفت در دل صدفی جای گرفت و به مروارید تبدیل شد.

شاعر برای تواضع داشتن این شعر را سروده اما به نظر من این قطره‌ها خود مروارید هستند. حتی از مروارید هم ارزشمندتر هستند. چرا که ما برای ادامه حیات به مروارید نیاز نداریم اما به باران نیازمندیم.

البته فقط نیاز نیست که باران را دوست داشتنی می‌کند. باران آنقدر لطیف است که گویی دست طبیعت می‌خواهد به زمین مهربانی کند و او را مثل مادری که کودکش را نوارش می‌کند، لوس کند. باران مثل دانه‌های مرواریدی است که آسمان به زمین هدیه می‌دهد. مثل دامادی که بر سر عروس مروارید می‌پاشد، آسمان هم رشته‌های دراز مروارید را به زمین هدیه می‌کند. باران مثل دعایی است که مستجاب می‌شود و نشانه‌های استجابت را در گوش زمین زمزمه می‌کند. باران یک مهمان است، مهمانی که دست خالی نمی‌آید و دوست داشتن را به خانه ما هدیه می‌آورد.

و لطافت باران همچنان در ادبیات رسوخ می‌کند. خواجه عبدالله انصاری در مناجات‌نامه خود می‌گوید:«الهی… بر جان‌های ما جز بارانِ رحمت خود مبار». این تشبیه رحمت خداوند به باران بسیار زیباست. همه می‌دانیم که رحمت خداوند چقدر بی‌کران است. وقتی خواجه به باران تشبیه‌اش می‌کند، یکی از نشانه‌های بی‌همتا بودن لطافت و مهربانی باران است.

و نه فقط در ادبیات که وقتی باران می‌بارد کشاورزان که رزق‌شان را از زمین می‌گیرند و برای جوانه زدن دانه‌ها به آب نیاز دارند، رو به سوی آسمان کرده و خدا را به خاطر باریدن باران شکر می‌کنند.

باران از جمله نعمت‌های خداست که در زندگی ما نقش بسیاری دارد و ما به خاطر آن باید از خدای مهربان سپاسگزاری کنیم.

انشا درباره صدای باران

صدایی توی دنیا هست که لذت شنیدن آن خستگی و کسالت را رفع می‌کند و آن صدای منظم ریز ریز باریدن باران است.

دلگیرترین روز هفته بود. کلاس در سکوت فرورفته بود. از پنجره که به بیرون نگاه می‌کردی، رنگ خاکستری آسمان توی چشم می‌خورد. معلم داشت از یکی از دانش‌آموزان درس می‌پرسید. بقیه خسته و بی‌رمق نگاهش می‌کردند. آن دانش‌آموز به آهستگی و گاهی با اشتباه جواب می‌داد و بیشتر مواقع سکوت می‌کرد.

در همین وقت ناگهان صدایی برخاست. صدایی که مثل نوازش گوش‌ها و یا دست کشیدن بر سر احساس بود. خستگی از تن همه در رفت. بر لب‌هایی که تا چند دقیقه پیش به طرف پایین کشیده بودند، لبخند نشست.

صدای برخورد باران با پنجره کلاس به گوش می‌رسید و هر دانش‌آموزی چیزی می‌گفت. صدای باران یک نفر را یاد بچگی‌هایش می‌انداخت که با بچه‌ها توی کوچه زیر باران بازی می‌کردند. یکی از بچه‌ها گفت:«من صدای باران را که می‌شنوم، یاد صدای پای پدرم می‌افتم که به خانه نشاط می‌آورد. صدای پای باران واقعا زیبا و نشاط آور است».

یکی دیگر گفت:«من با صدای باران یاد موسیقی می‌افتم. من به موسیقی علاقه زیادی دارم و به نظرم سمفونی باران زیباترین موسیقی دنیا است». دیگری بی‌مقدمه و با لحن شاعرانه گفت:«بیا تا شعر باران را بخوانیم…» بچه‌ها با صدای بلند خندیدند و به او گفتند که باران، شاعرش کرده است.

پس از دقایقی زنگ خورد و دانش‌آموزان با خوشحالی از کلاس بیرون رفتند تا همراه باران سرود زندگی بخوانند.

صدای باران همیشه زیبایی‌های زندگی را به خاطر می‌آورد. صدای باران زیباست و شعر باران زیباترین شعر هستی است. من که عاشق صدای باران هستم.

منبع:انشا درباره ی باران

انشا درباره ی باران

انشا در مورد تعطیلات تابستان

انشا با موضوع تابستان را چگونه سپری کردید؟

تابستان امسال خیلی هوا گرم بودکه هنوزم آثارش پیداست من دراین فصل سال وامسال تونستم کتابها و رمانهایی رو مطالعه کنم و از اوقات فراغتم کمال استفاده رو ببرم همچنین با شرکت در کلاسهای شنا و آمادگی جسمانی تونستم دل خودم وسلامتی خودمو تضمین کنم.

البته متوجه بیماری ای از خودم شدم که اونم خالی از لطف نبود چون پی به این بیماری بردم و مجبورشدم تا هر چند وقت یکبارخودمو در بوته آزمایشگاه قرار دهم و چک کنم

دراین فصل من باگرمای زیاد تابستون و شرایط روزه گرفتن مواجهه بودم هر چند که علما میگویند صواب اون بیشتره نمی دونم خلاصه براتون بگم که در فصل تابستون من در جشنواره قرآنی برنده شدم و قرارشد که ما رو ببرندساری منطقه گهر باران دانشگاه علوم پزشکی اما بدلیل ثبت نامهای دانشجویان تا تاریخ جاری که هنوز موفق به اینکارنشده ام.

من درتابستان امسال دو تا ازکاربران خوب راسخونوملاقات کردم و احساس شعف میکردم .

من دراین فصل تاجائیکه تونستم به یک مجموعه فرهنگی و نگهداری کودکان و امورخیریه مانندی کمک کردم و پیش خدای خودم راضیم امیدوارم که تونسته باشم گام کوچکی دراین راه برداشته باشم

درضمن درطول ایام ماه مبارک رمضان و هنگام دعاهای شبانه از طریق شرکت درحسینیه های‌ مذهبی متوجه احساس کمکی شدم که برادران حسینی در حسینیه احساس نمودند بنابر این هر چند از نظر مالی در مضیغه هستم اما کمک مالی نمودم البته ناگفته نمونه که فقط انحصارا “کمک مالی نیست بلکه ما هر قدمی که برای حسینیه یا هر مرکز دیگه ای برمی داریم در جایگاه خودش نوشته میشه.

همچنین من درفصل تابستان به دیدار کودکان معلول شهید فیاض بخش مشهد رفتم و چند جعبه میوه برای اونها خریدم و از آنجائیکه دردوران دبیرستان معلممون یادداده بودندکه باید با آنها به نرمی رفتار کنید

براشون میوه پوست کندم وبه دستشون دادم چون بعضیهاشون اصلا”توان پوست کندن میوه رونداشتند و یاخیلی سنشون کوچک بود. البته قصدم از به تصویر کشوندن اعمالم به هیچ عنوان نبود فقط خاطراتی داشتم که خواستم دراین انشا بگم…

این هم از خاطرات من در تابستان …

منبع:انشا در مورد تعطیلات تابستان

انشا در مورد تعطیلات تابستان

انشای توصیفی درباره ماه رمضان

انشا در مورد ماه رمضان

ماه رمضان ماهی است که به خاطر خصوصیات آن از دیگر ماه‌ها متمایز می‌شود و مهمترین ویژگی آن روزه‌دار بودن مسلمانان در این ماه است اما روزه با هر شرایط و در هر صورت قبول نمی‌شود.
اگر ما ماه رمضانی را گذراندیم، شب‌های احیایی را گذراندیم، روزه‏‌های متوالی را گذراندیم و بعد از ماه رمضان در دل خودمان احساس کردیم که بر خودمان بیش از پیش از ماه رمضان مسلّط هستیم، بر عصبانیت خودمان از سابق بیشتر مسلط هستیم، بر چشم خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر زبان خودمان بیشتر مسلط هستیم، بر اعضا و جوارح خودمان بیشتر مسلط هستیم و بالاخره بر نفس خودمان بیشتر مسلط هستیم و می‏توانیم جلو نفس اماره را بگیریم، این علامت قبولی روزه ماست. اما اگر ماه رمضانی گذشت و تمام شد و بهره ما از ماه رمضان- آن‏طور که پیغمبر اکرم فرمود که بعضی از مردم بهره و استفاده‌شان از روزه فقط گرسنگی و تشنگی است- فقط این بوده که یک ماه گرسنگی و تشنگی کشیدیم (اغلب هم از بس که سحر و افطار می‏خوریم تشنه و گرسنه هم نمی‏شویم ولی لااقل بدحال می‏شویم)، یک بدحالی پیدا کردیم و در نتیجه این بدحالی قدرت ما بر کارکردن کمتر شد و بعد آمدیم روزه را متهم کردیم که روزه هم شد کار در دنیا؟!
بعضی از دانش‌آموزان می‌گویند من در تمام این ماه رمضان قدرت درس خواندنم کم می‌شود و بعضی هم که اهل کارهای سخت هستند می‌گویند قدرت کارم کم می‌شود و توان انجام کار ندارم، پس روزه بد چیزی است، این علامت قبول نشدن روزه ماست؛ چون روزه را باید از صمیم قلب بگیریم.
درصورتی که اگر انسان در ماه رمضان روزه گیر واقعی باشد، اگر واقعاً به خودش گرسنگی بدهد و همین‏طور که گفته شده است سه وعده غذا را تبدیل به دو وعده کند، یعنی قبلاً یک صبحانه و یک ناهار و یک شام می‏خورد، حالا دیگر ناهار نداشته باشد، افطارش فقط به اندازه یک صبحانه مختصر باشد، بعد هم سحر نه خیلی زیاد بر معده تحمیل کند بلکه یک غذای متعارف بخورد، بعد احساس می‏کند که هم نیروی بدنی‏اش بر کار افزایش پیدا کرده است و هم نیروی روحی‏اش بر کار خیر و برای تسلط بر نفس. این حداقل عبادت است.
از آنچه گفتیم نتیجه می‌گیریم که برای بهره بردن از ماه رمضان باید به قلبمان مراجعه کنیم و به جای اینکه به ظاهر روزه و گرسنگی و تشنگی دقت داشته باشیم، به این فکر کنیم که چگونه با روزه گرفتن تبدیل به انسانی بهتر شویم.

انشای داستانی درباره ماه رمضان

انشا در مورد ماه رمضان

ماه رمضان ماهی است که با همه ماه‌ها فرق دارد و ما در این ماه روزه می‌گیریم. من در انشای خود قصد دارم خاطره اولین روزی را که روزه گرفتم، بنویسم.
بچه که بودم همه ذوق و شوقم این بود که سحرها با پدر و مادرم بیدار شوم و سحری بخورم. اما مادرم همیشه ضعیف و نحیف بودن مرا بهانه می‌کرد و مرا برای سحری خوردن بیدار نمی‌کرد تا اینکه هفت ساله شدم و به مدرسه رفتم و از همکلاسی‌هایم شنیدم که روزه می‌گیرند، به همین خاطر از مادرم با اصرار خواستم که مرا برای سحری بیدار کند. چقدر آن سفره سحری را دوست داشتم. برای اولین بار در کنار خانواده‌ام نشستم و صدای روح بخش دعای سحر را شنیدم. احساس می‌کردم بزرگ شده‌ام. البته مادرم گفت که چون از بقیه کوچک‌تر هستم، نمی‌توانم روزه کامل بگیرم و روزه‌ام کله گنجشکی خواهد بود ولی خواهر و برادرم روزه کامل می‌گرفتند. چند روز روزه کله گنجشکی گرفتم تا اینکه یک روز بالاخره قصد کردم که روزه کامل بگیرم. ظهر ناهار نخوردم و تشنگی و گرسنگی را تا عصر تحمل کردم. فقط چند ساعت به افطار مانده بود که تشنگی آنقدر به من فشار آورد که رفتم یک لیوان پر از آب خوردم. بعد از اینکه تشنگی‌ام رفع شد، عذاب وجدان گرفتم و شروع کردم به گریه کردن! مادرم پیش من آمد و با مهربانی پرسید:«چرا گریه می‌کنی؟ امروز خدا از تو خیلی راضی است چون اولین روزه کامل را گرفتی.» من که با این حرف داغ دلم تازه‌تر شده بود، گریه‌ام شدیدتر شد و با صدای بلند گریه کردم و گفتم: «مامان من روزم باطل شد چون آب خوردم!» مادرم با مهربانی دستی به سرم کشید و گفت: «عزیزم روزت باطل نشده و تو هنوز روزه‌ای چون هنوز به سن تکلیف نرسیدی روزه‌ات قبول است. تازه اگر حواست نباشد و چیزی بخوری، باز هم روزه‌ات باطل نمی‌شود.» از این حرف مادرم آنقدر خوشحال شدم که حد نداشت.
از این انشا نتیجه می‌گیریم که سراسر دوران کودکی گذشته از خاطرات تلخ و شیرین و مهر و محبت والدین و همدلی در انجام واجبات دینی در خانواده پر است. همین‌طور خاطره اولین روزه‌، خاطره‌ شیرین روزی است که دیگر هیچ وقت در عمرمان تکرار نمی‌شود.

منبع:انشا در مورد ماه رمضان

انشا در مورد ماه رمضان

انشا در مورد روز مادر

انشا درمورد روز مادر

مادر یعنی دلسوز و بی قرار، مادر یعنی امید در سختی ها، مادر یعنی رایحه ی خوش گل ها، مادر یعنی تمام وجود ما.

ای که همه جا هستی و بوی تو آرامش بخش دل هاست.

ای که پادشاهان قدرتمند گدای دستای تواند. ای کسی که بهشت بی صبرانه مشتاق تو است.

بگو چگونه ستایش جان سوزی هایت را کنم، بگو چگونه شب هایی را که در خواب ناز بودم و تو بیدار ماندی را جبران کنم، بگو چگونه دوایی باشم بر درد های زندگی ات.

ای مادرم بدان تا تو به بهشت نروی به بهشت نمی روم، بدان پس از گذشت سال ها، سال مهرت در دلم جاری می ماند.

دوستت دارم، اشک های گوشه چشمت را هنگام موفقیتم دوست دارم

نگاه مادرانه ات را هنگام جدایی ها دوست دارم و تا ابد محتاج دستانت هستم، محتاج دستانی که سرم را نوازش می کرد، محتاج دستانی که پارچه ی خنک بر پیشانیم نهاد.

حتی محتاج آن دستانی هستم که سیلی بر صورتم نهاد و راه بد و راست را به من نشان داد.

ای مادرم، ای کسی که هر چه گویم تلافی جانسوزی هایت نمی شود.

ای کسی که آوردن نامت پر افتخار تر از قهرمان شدن در جهان است

به خاط تمام خوبی هایی که در حقم کردی و من نادیده گرفتم مرا ببخش.

گر پادشاه عالمی هنوز گدای مادری

منبع:انشا در مورد روز مادر

انشا در مورد روز مادر